رمضان آمد و ماغرق گناهيم هنوز
همه ويرانه دل آلوده نگاهيم هنوز
رمضان تا رمضان هيچ نشد حاصل ما
جمله سر گشته و درمانده ي راهيم هنوز
غرق درياي گناهيم ولي مست نگاه
ما که از روز ازل مست نگاهيم هنوز
گنه ما نبود گر دل ما سوخته نيست
بيدلانيم که جز عشق نخواهيم هنوز
از سر زهد و ريا در پي ناميم ولي
در بر اهل نظر چون پر کاهيم هنوز
ماه مهماني دلدار شد و رونق عشق
هر سحر در طلب حسرت و آهيم هنوز
عمر بيهوده شد و بر سر غفلت اما
همچنان منتظر رؤيت ماهيم هنوز
چه بس آيد رمضان ها که غريبانه به خاک
خفته در حسرت اسحار به آهيم...
م.اوليا